علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

مونس تنهایی

خاله اكرم بهترين خاله دنيا

1390/2/20 22:18
نویسنده : مامان اعظم
2,300 بازدید
اشتراک گذاری
عليرضاي عزيزيم خاله اكرم هم خواهرمه وهم دوستمه خيلي مهربونه خيلي به من وتو كمك ميكنه وقتي تو رو حامله بودم ونبايد راه مي رفتم خاله همه جا منو با ماشينش مي بورد يه جورايي راننده ما شده بود اون تو بانك كار مي كنه كارش خيلي سنگينه ولي بيشتر روزها زنگ مي زنه تا ببينه توومن چيزي لازم داريم يا نه بيشتر وقتا پوشك هاتو اون مي خره وبرات مي ياره يادم مي ياد تو ٢٥ روزه بودي وهنوز زردي تو خوب نشده بود من خيلي نگران بودم بابا هم رفته بود مكه خاله اكرم مهربون بااينكه اخر سال بانكها خيلي شلوغ بودن واون خيلي خسته بود ولي بدون اينكه استراحت كنه ما رو برد دكتر الان هم بيشتربعدالظهرها من وتو رو مي بره مي گردونه اخه عزيرم تو خيلي ماشين سواري دوست داري ضمنا اولين بار كه تو دل درد داشتي ومن مي خواستم بهت پستونك بدم به خاله زنگ زدم واون فورا ًًً گرفت واورد يا اون شب كه تو قطره اد خارجي چون تلخ بود نمي خوردي اون شبانه رفت وبرات قطره اد شيرين از داروخانه گرفت خلاصه پسرم هرچي از زحمتاي اون بگم كم گفتم. اميدوارم خاله اكرم مهربونت هرچي از خدا مي خواد بهش بده بزودي يه عكس از تو و اون برات مي گيرم من اطمينان دارم وقتي بزرك بشي شما دوتا دوستاي خوبي براي هم مي شين به اميد اون روز 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابايي محمد سام
21 اردیبهشت 90 11:28
سلام واي چه بچه نازي خداحفظش کنه